به سوي دولت كريمه

مشخصات كتاب

سرشناسه: صافي گلپايگاني، لطف الله 1297 -

عنوان و نام پديدآور: به سوي دولت كريمه/ لطف الله صافي گلپايگاني.

مشخصات نشر: قم: مسجد مقدس جمكران 1389.

مشخصات ظاهري: 64 ص.

فروست: سلسله مباحث امامت و مهدويت 14.

شابك: 6000 ريال : 978-964-973-308-1

وضعيت فهرست نويسي: فيپا

يادداشت: كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع: مدينه فاضله - جنبه هاي مذهبي - اسلام

موضوع: مهدويت

رده بندي كنگره: BP230/12 /ص24ب9 1389

رده بندي ديويي: 297/483

شماره كتابشناسي ملي: 2195547

مقدمه ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد و سپاس خداوند جل و علي را كه عنايت نمود در آستانه يك هزار و يكصد و شصت و دومين سالروز ولادت پر بركت حضرت ولي عصر حجه ابن الحسن العسكري ارواحنا فداه چهارده اثر از سلسله مباحث امامت و مهدويت به قلم حامي و مروج مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و نگهبان مخلص مرزهاي عقيده، مرجع عالي قدر حضرت آيه الله العظمي حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني (مد ظله العالي) را به منتظران و شيفتگان لقاي آن حضرت تقديم نماييم. اين آثار گران قدر شامل بحثها، پرسشها و پاسخهاي گوناگون پيرامون زندگي، خصائص، اوصاف، غيبت و ظهور آن حضرت، توسط آن مرجع بزرگ در سنوات گذشته در مناسبتها و فرصت هايي پيرامون موضوع بسيار ارزنده و بنيادين

[صفحه 6]

ولايت و امامت عامه و خاصه خصوص امامت و مهدويت حضرت بقيه الله مولانا حجه بن الحسن العسكري ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه تاليف و بوسيله ناشران معتبر كشور مكررا چاپ و نشر گرديده است. چهاردهمين اثر از اين سلسله مباحث به نام بسوي دولت كريمه است، اميدواريم چاپ اين كتاب شريف مورد رضاي خداوند متعال و منظور نظر كيميا اثر حضرت بقيه الله

مهدي موعود - عجل الله تعالي فرجه الشريف - و عاكفان عتبه مقدس آن غوث زمان و قطب جهان قرار گيرد. بمنه و كرمه انتشارات حضرت معصومه عليها السلام 15 شعبان المعظم 1417

[صفحه 7]

سخني با منتظران ظهور

برادر و خواهر عزيز كه روز و شب در انتظار ظهور آقا و مولايت و مولاي همه، حضرت صاحب الامر مهدي عليه السلام هستي، بياد آن زمان و آن عصر الهي اشك شوق مي ريزي و آرزو مي كني در التزام ركاب آن حضرت به درجه رفيعه شهادت برسي، در روزهاي عيد فطر و قربان و غدير و هر روز جمعه دعاي ندبه [1] را عاشقانه با آن شور و سوز و گريه و ندبه مي خواني و با هر وسيله ممكن مي خواهي ارتباط خود را با آن حجت خدا، زنده و زنده تر سازي. درود بر تو و آفرين بر احساسات پاك و تابناك (ثبتك الله علي هذه الحاله النوريه الروحانيه لقد فزت فوزا عظيما). عزيزان منتظر: شما كه بحق، رضاي امام زمان (ارواحنا فداه) را فوز

[صفحه 8]

اكبر مي دانيد ويژگيهائي كه در اين نوشتار مي خوانيد برخي از خصوصيات نظام و جامعه اي است كه شما منتظر آن هستيد، هر كس در خط ولايت و انتظار قدم بر مي دارد بايد آن ويژگيها را بشناسد و خودش را با توجه به آنها بطوري كه لايق عضويت در آن جامعه جهاني و الهي شود، بسازد، بايد همه اين ويژگيها را دوست داشته و براي تحقق آنها در جامعه و كشور و شهرش تلاش نمايد، كساني كه به ارزشهاي ضد آن جامعه جهاني گرايش دارند بايد

در وضع خود تجديد نظر كنند و با گرايش به ارزشهاي اسلامي صداقت خود را در دعوي انتظار نشان بدهند و با اجراي احكام الله و اقامه عدل و قسط و احقاق حقوق و ساده زيستن و حفظ شخصيت اسلامي خود رضاي آن آقاي عزيز و موعود انبياء را فراهم نمايند. (اللهم انا نرغب اليك في دوله كريمه تعز بها الاسلام و اهله).[2] خداوند ما دولت با كرامتي را از لطف تو مشتاق هستيم كه با آن اسلام و اهلش را عزيز گرداني. يكي از برنامه هاي مهم رسالات انبياء خصوصا رسالت رسول خاتم صلي الله عليه و آله و سلم سوق دادن جامعه اسلامي بسوي امت واحده و دولت عدل جهاني است كه اين برنامه در متن دعوت اسلام قرار گرفته و بطور حتم و يقين با ظهور حضرت مهدي (صلوات الله و سلامه عليه) اين جامعه و حكومت برقرار مي شود و دنيا تحت يك نظام و قانون واحد و

[صفحه 9]

امت واحده اداره خواهد شد، اين وعده الهي است كه قرآن كريم و احاديث بسيار و متواتر بر آن دلالت و صراحت دارند. از جمله در سوره توبه آيه (33) و در سوره صف آيه (9) مي فرمايد: (هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله). او (خدا) كسي است كه پيامبر خود را به هدايت و دين حق فرستاد تا اينكه دين حق را بر هر دين ديگر غالب نمايد. كه اهل ادب مي دانند اگر لام در ليظهره لام غايت و نهايت باشد، مفاد آيه اين است كه اين دين حق پيش مي رود تا خدا

آن را به نهايت كمال برساند و بر همه اديان غالب گرداند و اگر لام براي تعليل باشد باز هم علت غائي فرستادن پيامبر را كه غلبه يافتن دين او بر همه اديان است بيان مي نمايد. و نيز در همين دو سوره وعده مي دهد كه تلاشهاي كفار كه مي خواهند با دهان هاي خود نور خدا را خاموش كنند، نقش بر آب و بي نتيجه خواهد شد و خدا نورش را تمام و كامل مي گرداند. در سوره انبياء، نور، قصص، الصافات و در سوره هاي ديگر قرآن، آيات متضمن وعده و بشارت به اين ظهور و اين حكومت الهي بسيار است. و در احاديث معتبر كه در جوامع حديث و صحاح و مسانيد شيعه و سني روايت شده، نيز اين وعده به صراحت داده شده است. در تاكيد بر حتميت اين ظهور و اينكه وقوع آن هر چند به تاخير افتد، تخلف ناپذير است، يكي از روايات معروف كه اشعار به امتداد

[صفحه 10]

بسيار طولاني زمان قبل از ظهور دارد به اين مضمون است: اگر از دنيا باقي نماند مگر يك روز، خدا آن قدر آن را طولاني و دراز مي نمايد تا امام موعود ظهور نمايد و عالم را پر از قسط و عدل نمايد چنانكه پر از ظلم و جور شده است [3] بديهي است شخص مومن بخدا و رسول، نه وقوع اين ظهور را استبعاد مي نمايد، چون خداوند متعال بر هر امري قادر و تواناست، خدائي كه اين عوالم بزرگ و كوچك و اين ميلياردها و ميلياردها كهكشانها و منظومه ها را آفريده و عجايب و نيروهائي كه

در ذرات اين عالم و اتم ها خلق كرده است، عقل بشر را به حيرت انداخته و كوچكترين مخلوق او انديشه هاي همه كاوشگران را بخود مشغول ساخته است، قادر است مقدمات و تمام اسباب اين ظهور را فراهم نمايد، و نه در صدق پيامبري كه وعده هاي بسيارش از غيب و آينده جهان و اشخاص بوقوع پيوسته، شك و ترديد مي نمايد. واضح است زمينه تصديق پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بعد از وقوع اين همه خبرهاي غيبي قرآن كريم و خود آن حضرت و اميرالمومنين علي عليه السلام براي كساني كه در بسياري از اين وعده ها صدق آن حضرت را تجربه كرده و درك نموده اند به مراتب زيادتر و وسيعتر از آغاز ظهور اسلام و اعلام اين وعده هاست، مع ذلك، مسلمانان مومن و روشن دل كه به آن حضرت ايمان آورده بودند به همه وعده هاي آن حضرت ايمان محكم داشتند.

[صفحه 11]

توضيحا اضافه مي شود: پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از آغاز بعثت و هنگامي كه خودش بود و غير از فرزند عزيز و نورسته عمويش ابوطالب و همسر بيدار دل و آگاهش خديجه عليهم السلام كه علنا ايمان و همبستگي خود را به او اعلام مي كردند و غير از ابوطالب كه يگانه حامي و پشتيبان و مدافع او بود و ايمان خود را مانند مومن آل فرعون كتمان مي كرد و به عبارت صحيح تر كمتر بزبان مي آورد، طرفدار و همراه و يار و ياوري نداشت و همه سران كفار و بت پرستان و گردنكشان قريش و همه

دنيا در برابر او بودند و دعوت او را به مسخره و استهزاء مي گرفتند و نفوذ او را در يك روستا و يك قبيله باور نمي كردند، مردم را به پرستش خداي يگانه دعوت مي كرد كه بگوئيد (لا اله الا الله) تا مستكبران و ابر قدرتهاي جهان را از مركب استكبار و قدرت پياده كرده، خلع سلاح نمائيد و گنجها و خزائن آنها را انفاق نمائيد و... براي بسياري و همه غير از آن چهار نفر (شخص پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ابوطالب و علي و خديجه عليهم السلام)، اين وعده ها از سوي كسي كه در شهر و محله خودش در معرض اذيت و آزار است و قوم و قبيله اش با او بشدت به ضديت برخاسته و هيچ لشگر و سپاه و تجهيزات و امكانات مادي در اختيار ندارد، باور كردني و به اصطلاح امروز واقع بينانه و دور انديشانه نبود ولي همان مردم ديدند كه زمان بسرعت گذشت و در مدت كوتاه بيست و سه سال عصر رسالت، اسلام مشكلات بسيار بزرگي را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت همه اقوام و قبايل را به دين خدا خواند و همه فوج فوج به اسلام گرويدند و عادات ناپسندي كه شمشير و زور هيچ امپراطوري نمي توانست تغيير دهد متروك و فراموش شد. زنها كه در آن جامعه ضد انساني زنده به گور مي شدند آزاد شدند، ربا و قمار و ميگساري و فحشاء و آدم كشي و راهزني همه منسوخ گرديد و

[صفحه 12]

جاي خود را به اخلاق و روشهاي انساني داد و از

همه مهمتر و بالاتر كيش بت پرستي كه با خون و جان مردم در آميخته بود محو نابود و همه بتها شكسته و معدوم گرديد و دين توحيد، آن دلهاي سخت و تيره را نرم و روشن نمود و صداي دلنواز (اشهد ان لا اله الا الله) پرده هاي شرك را پاره كرد، علاوه بر مكه و مدينه تمام شبه جزيره در قلمرو نظام الهي اسلام قرار گرفت و دعوت آن حضرت دلها را مسخر نمود و به آينده اميدوار ساخت پس از آن هم قلمرو نفوذ اسلام آن گونه گسترش يافت و اسلام دلهاي مثل مردم هوشمند ايران را كه از مظالم نظام استبدادي شاهنشاهي و تبعيضات طبقاتي به ستوه آمده بود فتح نمود كه يك قرن نگذشته اسلام از شرق تا ديوار چين و از سوي غرب به درياي آتلانتيك رسيد، با اين رويدادها، همه صدق دعوت پيغمبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم و قوت دعوت و نفوذ رسالت او را كه از پشت پرده هاي ضخيم عادات و تعصبات و اخلاق زشت به درون قلوب وارد مي شد و مردم را منقلب و شيفته و دلباخته اسلام مي ساخت، همواره ظاهر مي شد و مسلمانان با اطمينان به اينكه آتيه روشن و تابناكي در پيش دارند به جلو مي رفتند و از ممالك و انبوه لشگريان تا دندان مسلح ايران و روم و آن همه تشريفات رعب آميز نمي هراسيدند. اين وقايع كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از آن خبر داده بود صدق دعوت آن حضرت را بر همگان آشكار و آشكار تر ساخت

و باورها را به نبوت و رسالت محكم تر نمود و همه را در انتظار وقوع اين وعده قرآني كه اسلام بر همه اديان غالب و حكومت عدل الهي جهاني برقرار خواهد شد قرار داد، حصول آن همه وعده ها و وقوع آن همه خبرهاي غيبي را همه ديدند حصول اين وعده را نيز همگان خواهند ديد. انشاء الله

[صفحه 15]

پاورقي

[1] دعاي ندبه كه مشتمل است بر عقايد شيعه و تاسف بر غيبت حضرت قائم عليه السلام... منقول است كه سنت است كه اين دعاي ندبه را در چهار عيد بخوانند (يعني در روز جمعه و روز عيد فطر و روز عيد قربان و روز عيد غدير). زاد المعاد علامه مجلسي رحمه الله ط اسلاميه، ص 491.

[2] مفاتيح الجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمي، ط شركت سهامي طبع كتاب تهران، ص 35، دعاي افتتاح.

[3] مراجعه شود به مجموعه احاديث در اين مورد به كتاب معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، احاديث النبي صلي الله عليه و آله و سلم.

امداد غيبي و ويژگيهاي جامعه موعود

بر حسب آنچه از آيات و احاديث استفاده مي شود اين ظهور پس از امتحانات شديد و رفتن بسيار به مدد الهي همراه با معجزات و خوارق عادات و آيات بزرگ، تحقق مي يابد و ويژگي هائي كه دارد اگر چه تمام در ضمن تعاليم اسلام بيان شده است و برخي از آن ويژگيها را در عصر رسالت و عصر زمامداري اميرالمومنين علي عليه السلام مشاهده مي كنيم ولي فعليت تمام آنها در جامعه موعود تحقق خواهد يافت. شناخت اين ويژگيها از نظر عقيده و ايمان و معرفت امام عليه

السلام داراي اصالت و اهميت است، تا آن جا كه در خبر مشهور بين مسلمين از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت مي شود: هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد مرده است به مردن جاهليت.[1] و فخر رازي روايت مي كند از آن حضرت: هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، فليمت ان شاء

[صفحه 16]

يهوديا و ان شاء نصرانيا. (بميرد اگر مي خواهد يهودي و اگر مي خواهد نصراني).[2] و از نظر اسلام شناسي و شناخت نوع حكومت و چگونگي و اهداف حكومت در اسلام و ولايت حاكم و مسائل مهم ديگر نيز ارزنده و مفيد است. و از اين نظر كه آن جامعه و آن نظام، جامعه و نظام كامل اسلامي و تمام شرعي است، نظامي الگو و اسوه و معيار و ميزان است و جوامع كوچك يا بزرگ هر چه به آن همانند تر و شباهت بيشتر داشته باشند مشروعيت بيشتر دارند. شناخت اين جامعه براي تعيين جهت و سمتي كه جوامع بايد بسوي آن داشته باشند مفيد و سودمند است. و بالاخره از اين لحاظ كه مومنان به آن ظهور و وعده الهي مشتاقانه در انتظار آن هستند و براي وقوع آن تحول بزرگ جهاني و الهي چشم به آينده دوخته و در هيچ شرايطي از بهبود اوضاع نااميد نمي شوند و در ميان طوفانهاي شدائد و سختيهاي قوي القلب، با ايمان، استوار و محكم، به آينده اميدوار و با قاطعيت بسوي

[صفحه 17]

جلو قدم بر مي دارند و بر كوشش و تلاش و اقدام خود مي افزايند، شايان

اهميت است. از همه اين جهات و ابعاد ديگر شناخت اين جامعه به استقامت فكر و اخلاق و اعمال انسان كمك مي نمايد، اما در اين گفتار به اين فائده و وظيفه بزرگ نظر و اشارت داريم كه چنين جامعه يگانه اي را كه انبياء گذشته بشارت آن را داده اند و آيات قرآن مجيد و روايات متواتر به تحقق آن با صراحت تاكيد دارند و آن را اوج كمال اجتماع بشري و نظام عدل كامل الهي معرفي كرده اند، بايد هر كس به آن معتقد است، بسوي آن گام بردارد و ويژگيهاي آن را در خود و جامعه متجلي سازد. بايد فاصله را با آن كم كرد و با تلاش و مجاهده به آن نزديك و نزديكتر شد. بايد از اينكه فاصله ما و جامعه مان با آن جامعه و رهبر عزيز آن زياد شود و از او دور باشيم به شدت پرهيز كنيم. بايد اخلاق و اعمالي را كه با عضويت در چنان جامعه اي سازگار نيست و صاحب آنها از آن جامعه مطرود است ترك كنيم و براي قبول شدن در چنان جامعه اي خود را بسازيم و تلاش نمائيم و اين است معناي صحيح انتظار. اصلا يكي از فوائد بزرگ معرفت پيغمبر و امام و يكي از حكمت هاي گزينش پيغمبر و امام از خود بشر همين است كه آنها اسوه باشند و رفتار و روش و سيره آنها - علاوه بر گفتار و تعليمات قولي آنان هم -

[صفحه 18]

راهنماي زندگي باشد كه در قرآن مجيد مي فرمايد: (لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه).[3] البته شما را

در اقتدا كردن به رسول خدا خير و سعادت بسيار است. و هم مي فرمايد: (و لو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا و للبسنا عليهم ما يلبسون).[4] چنانچه فرشته اي نيز به رسالت بفرستيم هم او را بصورت بشري در آورديم و بر آنان همان لباس كه مردمان بپوشند مي پوشانيم بلكه در معرفت خداوند متعال كه بالذات كمال انسان است و نهايت همه كمالات است و بالاتر از آن كمالي نيست، همين كيفيت براي شخص خداشناس ارزنده است كه با معرفت باسماء الحسني و صفات علياي الهي چنانكه فرموده اند: تخلقوا باخلاق الله تخلق به اين اسماء و صفات را وجهه همت قرار مي دهد، مثلا چنان كه خداوند ستار العيوب و غفار الذنوب و حليم و عليم و بخشنده و مهربان و شكور و محسن و... است بنده خدا شناس و كمال دوست او نيز خود را به اين صفات متحلي مي سازد. معرفت امام وقت و صاحب عصر و ولي امر و آن موعود عظيم الشان انبياء نيز بايد همين اثر را داشته باشد و كيميائي باشد كه مس وجود دوست و منتظران او را به طلاي اصل و خالص

[صفحه 19]

مبدل نمايد. بايد در شخص عارف به آن حضرت و سيره و اعمال و برنامه هاي آن بزرگوار، عملا علاقه به آن اخلاق و آن روش ظاهر باشد كه از صميم جان مشتاق حضور و عضويت در آن جامعه موعود باشد. بنابر اين معرفت امام عصر حضرت مهدي موعود (ارواح العالمين له الفداء) و شناخت ويژگيها ظهور و حكومت و چگونگي اداره و نظامي كه در عالم برقرار مي كند و

جامعه اي را كه بوجود مي آورد براي ما كه در عصر غيبت و عصر امتحان زندگي مي كنيم، بسيار سودمند و لازم است. هم راهنما و خط دهنده است و هم عامل مهمي در بازداري از خطا و گناه و اخلاق ناپسند و هم مشوق ميل و اقبال به كارهاي نيك و عدالت و التزام و احترام به نظامات شرعيه است.

تذكر لازم

پيش از اينكه به بيان ويژگيهاي جامعه موعود بپردازيم، اين تذكر لازم است كه ويژگيهاي جامعه جهاني اسلامي، ويژگيهاي نظام و جامعه اسلامي است كه بايد در جهان برقرار شود و هدفهاي بعثت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم است، آن جامعه جهاني ادامه تحقق اهداف انقلاب عظيم اسلام است. آنچه از اين ويژگيها تا كنون تحقق نيافته يا بطور كامل حاصل نشده

[صفحه 20]

است بواسطه فقدان شرايط خارجي يا موانع است، رسيدن جامعه به آن جامعه جهاني، سير اسلام و دعوت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است كه چنانكه اشاره شد اين رسالت و دعوت به آن نقطه كمال و فعليت اهدافي كه داشته و دارد خواهد رسيد. (و ما ذلك علي الله بعزيز).

[صفحه 21]

پاورقي

[1] غيبت نعماني، ط مكتبه الصدوق، ص 129، حديث 6.

[2] قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديا و ان شاء نصرانيا. هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد پس بايد بميرد اگر مي خواهد يهودي و اگر مي خواهد نصراني. رساله المسائل الخمسون فخر رازي، ص 384،

مسئله 47 (اين رساله در ضمن كتابي بنام مجموعه الرسائل در مصر به سال 1328 ه ق چاپ شده است).

[3] سوره احزاب آيه 21.

[4] سوره انعام آيه 9.

قوانين حاكم قوانين و احكام اسلام است

قوانين حاكم بر اين نظام و اجتماع، قوانين اسلام است كه بوسيله وحي اعلام شده واحدي نمي تواند چيزي بر آن بيفزايد يا چيزي را از آن كم كند كه حلال محمد صلي الله عليه و آله و سلم حلال الي يوم القيامه و حرام محمد صلي الله عليه و آله و سلم حرم الي يوم القيامه. بايد همگان خصوصا هيئت حاكمه در اين خط مستقيم با احساس مسئوليت و تعهد قدم بردارند و هوي و سليقه هاي شخصي يا گروهي خود را كنار بگذارند و به راست و چپ منحرف نشوند چنانكه در حديث است از شخص رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه مي فرمايند: لا يكون العبد مومنا حتي يكون هواه تبعا لما جئت و لا يزيغ عنه به. بنده اي مومن نخواهد بود تا هوي و خواست او تابع آنچه من

[صفحه 22]

آورده ام، باشد و از آن مايل نشود. جلوه هاي بسياري از اين احساس مسئوليت و خوف از خدا را در ارتباط با زمامداري و اداره اجتماع و حقوق مردم مخصوصا محرومان و مستضعفان و طبقات بظاهر پائين اجتماع در زندگي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمومنين علي عليه السلام، دنيا مشاهده كرد كه با اينكه در اداء تكاليف و وظايف خود ذره اي كوتاهي ننموده اند، از اين مسئوليت زمامداري بشدت نگران بوده و مي گريستند و نشان

دادند كه در نظام اسلام اگر زمامداري تكليف و وظيفه نبود هيچ انگيزه اي صاحبان شرعي اين مقام را به قبول آن بر نمي انگيخت. در اينجا در رابطه با زمامداري و مديريت ها در سطوح مختلف درسهاي بسيار آموزنده در سيره پيغمبر و اميرالمومنين علي (عليهما الصلاه و السلام) داريم كه متاسفانه بخاطر طولاني شدن كلام از بيان آنها معذوريم.

[صفحه 23]

حاكم خليفه الله و امام زمان است

حاكم و رهبر و پيشواي كل نظام موعود جهاني مانند نظام مدينه در عصر رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و نظام كوفه در عصر اميرالمومنين علي عليه السلام نائب خدا و خليفه الله است كه عادل و معصوم از گناه و خطا و عمل به هواي نفساني است، در پرهيزكاري و رعايت حق و عدالت، در تصميمات و عزل و نصب و تصرف در بيت المال الگو و نمونه و آئينه تمام نماي قوانين عدل و قسط اسلام است، صفتي كه بر حسب دلائل محكم عقلي و نقلي كه از جمله علامه حلي [1] قدس سره در الفين، يك هزار دليل بر آن اقامه فرموده است، بايد امام و خليفه خدا و رهبر جامعه به آن متصف و متحلي باشد و در اين امت براي احدي غير از فاطمه زهرا عليها السلام و ائمه اثني عشر عليهم السلام كه امامت و خلافت آنها بر حسب صدها حديث معتبر منصوص است، قابل اثبات نيست. و از جمله آياتي كه به آنها بر لزوم صلاحيت علمي،

[صفحه 24]

عملي و اخلاقي رهبر آن نظام منصوص كه يگانه نظام مشروع است استناد شده است، اين آيات است:

1- (ا فمن

يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدي).[2] آيا كسي كه راه مي نمايد (مردم را) بسوي حق، سزاوارتر است كه از او پيروي كنند يا كسي كه خود راه نمي يابد مگر آن كه راهنمايش كنند.

2- (هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون).[3] آيا يكسانند آنان كه مي دانند و آنان كه نمي دانند. (و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين).[4] (بياد آور) زماني كه آزمود ابراهيم را پروردگارش به اموري چند پس او بانجام رسانيد آنها را، خدا گفت البته من قرار دادم ترا براي مردم پيشوا (در دين) ابراهيم گفت و از فرزندان من نيز (چنين فرما) خدا گفت نرسد عهد من (كه امامت است) به ستمكاران. بديهي است مقام امامت كه اعظم مناصب و خلافت الله است به كسي اعطاء مي شود كه از همه صالح تر و عالم تر و پاك تر باشد و سوابق سوء و

[صفحه 25]

انحراف از حق در پرونده زندگيش ثبت نشده باشد. در اين نظام، در گزينش براي مقامات پائين نيز همين اصل صلاحيت علمي و عملي و قدرت بر اداره و حسن تدبير معيار است و با وجود اصلح و اليق و اعلم، به صالح و لايق و عالم مقامي اعطاء نمي شود. از خيانتهاي بزرگ در دائره اين نظام اين است كه مقام و منصبي به كسي اعطاء شود در حالي كه شخص ديگري براي تصدي آن مقام صالح تر از او باشد چنانكه قبول هر مقام و منصب با علم به

صلاحيت و كفايت بيشتر ديگري نيز جايز نيست و در نظام اسلام هيچ كس خود را به جاي صالح تر از خود معرفي نمي كند و نامزد مقامي كه صالح تر از او براي آن نامزد شده است نمي نمايد، اگر هم به او پيشنهاد كنند، مردم را به اصلح از خود راهنمائي مي نمايد. اين روشي است كه در جوامع كنوني غير مسلمان دنيا اصلا ديده نمي شود و در جوامع اسلامي هم بندرت مشاهده مي شود و در پايان اين بند مناسب است به سخن جامع و كامل خليل بن احمد [5] اشاره كنيم كه از او پرسيدند: دليل بر امامت علي عليه السلام بر كل امت چيست؟

[صفحه 26]

آن مرد بزرگ اين گونه پاسخ داد: احتياج الكل اليه و نائه عن الكل دليل علي انه امام الكل. محتاج بودن همه به وي (حضرت علي عليه السلام) و بي نيازي او از همه كس، دليل آن است كه او امام و پيشواي همه است.

[صفحه 27]

پاورقي

[1] شرح حال علامه حلي در تمام كتابهاي رجال و تراجم و معاجم مضبوط است.

[2] سوره يونس آيه 35.

[3] سوره زمر آيه 9.

[4] سوره بقره آيه 124.

[5] در مورد خليل بن احمد مراجعه شود به لغت نام دهخدا و تاسيس الشيعه ص 150 تا 154 و ص 178 و 179 و نور القبس ص 56 و 57 كه در آن كتاب، مولف در ضمن ترجمه او، كلام ممتاز ديگري از خليل بن احمد در بيان برتري اميرالمومنين علي عليه السلام بر ساير اصحاب و تشاكل با يك ديگر و تفرد امام عليه

السلام به خصائص عالي نقل نموده است.

امتيازات و تبعيضات نژادي و طبقه اي وجود ندارد

امتيازات نژادي و طبقه اي و صنفي و القاب و عناوين ظاهري در جامعه اسلامي كه جامعه موعود جهاني و همگاني خواهد بود ملغي و بي اعتبار است، در برابر قانون همه باهم برابرند، عالم با جاهل، عادل با فاسق، والي و رئيس، و صاحب هر مقام سياسي با هر شخص عادي و متعارف مساوي هستند، مثلا حكم قتل عمد، قصاص و شبه عمد و خطا ديه است، قاتل هر كس كه باشد و مقتول هم هر كس باشد و همچنين حكم خدا در مورد سارق با شرايطي كه در فقه بيان شده، قطع دست است و حكم زاني رجم يا جلد ست، سارق و زاني، هر كس و فرزند هر كس و صاحب هر سابقه و وابسته به هر كس و هر فاميل باشد حكم هرگز، تفاوت نخواهد كرد. اين ويژگي آن جامعه بزرگ اسلامي را در سيره شخص پيغمبر

[صفحه 28]

اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمومنين علي عليه السلام در جامعه اسلامي مدينه و كوفه ملاحظه كنيد در اين دو جامعه احكام اسلام نسبت به همگان علي السواء اجرا مي شود. همان طور كه در نماز جماعت فقير در كنار غني، سياه در كنار سفيد و بنده در كنار مولي يا در صف مقدم قرار مي گرفت در اجراء احكام سياسي و انتظامي نيز به همه علي السواء نگاه مي شد و حتي به مجالست و معاشرت با فقراء بيشتر رغبت نشان مي دادند و آن را عامل تربيت و توانمندي روح و موجب تقرب بخدا مي دانستند و به

عكس مجالست با اغنياء و توانگران و مرفهان را كه نسبت به اسلام و مسلمين و اوضاع اجتماعي بي تفاوت بودند موجب دل مردگي و سقوط انسان مي شمردند. بر حسب قرآن مجيد و تفاسير، ملاء و سران قريش از حضرت تقاضا كردند كه از فقراء و طبقات پائين اجتماع فاصله بگيرد زيرا حضور آنها را با خودشان خلاف شان و اعتبار پوچ خود مي دانستند، حضرت نپذيرفت پس پيشنهاد دادند كه مجلس آنها با مجلس اين به اصطلاح اشراف از هم جدا باشد، اين آيه نازل شد: (و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداه و العشي يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينه الحياه الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان امره فرطا).[1] خودت را با آنها كه خدا را در بامداد و شامگاه مي خوانند و وجه او (قرب رضاي او) را مي خواهند شكيبا بدار و چشمهايت را از آنها

[صفحه 29]

بر نگردان در حالي كه خواستار زينت زندگي دنيا باشي، و اطاعت نكن كسي كه دلش را از يادمان غافل كرده ايم (و از لذت ياد خودمان محروم ساخته ايم) و پيروي هواي خود كرده و كارش از حد گذشته و در افراط افتاده است. معروف و مشهور و در احاديث به اين مضمون رسيده است كه: روزي يك نفر از اغنياء نشسته بود، يكي از فقراء وارد شد و در كنار او نشست، مرد ثروتمند خود را جمع كرد - مثل بعضي از اهل رفاه و ثروتمندان زمان ما كه از تماس با فقراء و زيردستان و همنشيني و

همگامي با آنها پرهيز مي نمايند و آن را كسر شان خود مي دانند - پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از اين كار او ناخرسند شده فرمودند: ترسيدي از فقر او چيزي بتو برسد يا از مال و ثروت تو به او چيزي برسد. مرد از آن موعظه بيدار و هشيار شد، عرض كرد: به كفاره اين عمل نصف يا تمام مالم را به او بخشيدم. مرد فقير نپذيرفت گفت: مي ترسم بمن آن وارد شود كه بر تو وارد شده بود.[2] يكي از خصائص و فضائل اميرالمومنين علي عليه السلام اين است كه خداوند به او دوستي محرومان و فقراء را عطا كرده بود و آنها هم آن حضرت را دوست مي داشتند. يكي از نمايشهاي اين تساوي، تواضع آن بزرگواران و مظاهر حضور

[صفحه 30]

آنها در اجتماع است كه هيچ گونه تشريفاتي نداشتند، مانند فردي عادي بودند. در اين ويژگي توجه همه خصوصا ارباب مناصب و مقامات را به اختصار به جلوه هائي چند از دوري از تشريفات و پرهيز از مظاهر و فاصله از مردم جلب مي نمائيم. در سيره رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از همه آن حكايتها ساده زيستن و زهد و بي امتيازي به بيان شيواي اميرالمومنين علي عليه السلام در توصيف آن اكتفا مي كنيم. بخوانيد و زندگي ارباب جاه و مناصب دنيا و كاخ سفيد و كرملين و بوگينكهام و اليزه و همه و همه و همه جا و اختصاصات و تشريفات اين كاخ نشين ها و هواپيماهاي اختصاصي و خودروهاي آن چناني و هزار و يك امتياز ديگر

را در نظر بگيريد و تعجب كنيد. آري اينها مردان دنيا و انسانهاي بي محتوائي هستند كه اگر آن تشريفات را نداشته باشند و اين جاه و جلالهاي ظاهري را به رخ مردم نكشند هيچ كس براي آنها حسابي باز نمي كند. اما مردان خدا و رجال الهي به اين ظواهر نياز ندارند، عظمت روح آنها مردم را مسخر آنها و تحت نفوذ آنها قرار مي دهد. كلام گهربار اميرالمومنين علي عليه السلام در وصف رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار آموزنده است، از خوانندگان خواهشمند است مكرر آن را بخوانند و در آن تامل نمايند. هرگز ارباب قدرت ظاهري و وابستگان به تشريفات، نمي توانند باور كنند كه مردي با اين ظهور و حضور در صحنه اجتماع بتواند آن انقلاب بي مانند فكري و سياسي و اجتماع را به اين استحكام پايه ريزي نمايد، كه امروز پس از هزار و چهارصد سال، راه او همچنان در دنيا زنده و استحكام و استواريش هر روز بيش از پيش ظاهرتر مي شود. اين اوصافي كه اميرالمومنين علي عليه السلام بيان مي نمايد اوصاف آورنده

[صفحه 31]

قران، آن فريادگر توحيد و آن منادي حق و عدل و حريت يعني عقل كل و خاتم رسل و شمع سبل حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم است. (محمد كازل تا ابد هر چه هست - به آرايش نام او نقش بست) (چراغي كه انوار بينش از اوست - فروغ همه آفرينش از اوست) همان فردي كه فلاسفه و انسان شناسان جهان همه در برابر عظمتش سر تعظيم فرود آورده اند

و با شبلي شميل همزبان مي گويند: (من دونه الابطال في كل الوري - من حاضر او غائب او آت) همان بنيانگذار جامعه اسلامي و مبشر بزرگ ظهور حضرت مهدي عليه السلام آري همان كس را در مظهر مادي و زندگي، علي عليه السلام كه از پيش از بعثت و در حال بعثت و بعد از بعثت با او بود و محرم اسرار و آگاه از پنهان و آشكار او بود چنين توصيف مي نمايد: فتاس بنبيك الاطيب الاطهر صلي الله عليه و آله... و لقد كان صلي الله عليه و آله و سلم ياكل علي الارض و يجلس جلسه العبد و يخصف بيده نعله و يرقع بيده ثوبه و يركب الحمار العاري و يردف خلف... الي آخر الخطبه.[3] تاسي كن به پيغمبر خوشبوتر و پاكترت صلي الله عليه و آله... بر روي زمين غذا مي خورد و مانند برده مي نشست و پارگي كفش خود را بدست خود مي دوخت و بدست خود جامه اش را وصله مي زد و بر مركب بي پالان سوار مي شد و كسي را هم رديف خود مي ساخت... تا آخر خطبه.

[صفحه 32]

در سيره اميرالمومنين علي عليه السلام هم، جلوه هاي بسياري است كه همه آموزنده است و نشان مي دهد چگونه مراقبت داشت كه از مقام خود استفاده شخصي - هر چند خود اراده نكرده باشد - نبرد كه اين مقام و اين منصب الهي بايد در راه اطاعت خدا و خدمت به خلق قرار بگيرد. در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه است كه پس از آن سخنان مشحون از علم و حكمت و

معرفت، شخصي كه تحت تاثير آن علم بيكران و معارف بي پايان علوي قرار گرفت زبان به مدح و ثناي آن حضرت گشود و متواضعانه و با تعظيم، آن حضرت را مخاطب قرار داد. حضرت در بيانات مفصلي كه فرازها و جمله هاي آن انسان را تكان مي دهد به او تذكر داد كه با من با اين الفاظ سخن نگوئيد و اين چنين مرا مخاطب نسازيد كه من و شما همه بندگان پروردگار و خدائي هستيم كه غير از او خدائي نيست و.[4]... داستان آن مردماني كه به استقبال او آمده و برنامه اي را به احترام آن حضرت انجام دادند، معروف و در نهج البلاغه مذكور است حضرت از آنها پرسيد: اين چه كار و برنامه اي است؟ گفتند: روش و برنامه اي است كه بعنوان تعظيم و احترام از امراء خود انجام مي دهيم، فرمود: و الله ما ينتفع بهذا امرائكم، و انكم لتشقون علي انفسكم في دنياكم، و تشقون به في آخرتكم و ما اخسر

[صفحه 33]

المشقه ورائها العقاب، و اربح الدعه معها الامان من النار.[5] سوگند به خدا حكمرانان شما در اين كار سود نمي برند و شما خود را در دنيايتان به رنج و در آخرتتان با اين كار به بدبختي گرفتار مي سازيد (چون فروتني براي غير خدا گناه و مستلزم عذاب است) و چه بسيار زيان دارد رنجي (فروتني براي غير خدا) كه پي آن كيفر باشد و چه بسيار سود دارد آسودگي (رنج نبردن براي خوش آمدن مخلوق) كه همراه آن ايمني از آتش (دوزخ) باشد. همچنين حكايت آن شخص كه در حالي كه آن

حضرت سواره و در حال حركت بود عرايض و مطالبي را كه داشت به عرض رسانيد پس از آن پياده به احترام در ركاب آن حضرت مي رفت، امام عليه السلام او را نهي كردند كه اين كار براي او ذلت و براي والي و حاكم فتنه است. بديهي است كه شخص آن حضرت از اينكه تحت تاثير اين برنامه ها قرار بگيرد و اين برنامه ها، مقام و منصب او را عوض كند منزه و مبرا بود. او آن علي بود كه مي فرمود: و الله لو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاكها علي ان اعصي الله في نمله اسلبها جلب شعيره ما فعلته، و ان دنياكم عندي لاهون من ورقه في فم جراده تقضمها، ما لعلي و لنعيم يفني، و لذه لا تبقي.[6] سوگند بخدا اگر هفت اقليم را با هر چه در زير آسمانهاي آنها

[صفحه 34]

است به من بدهند براي اينكه خدا را درباره مورچه اي كه پوست جوي از آن بربايم تا نافرماني نمايم، نمي كنم و به تحقيق دنياي شما نزد من پست تر و خوار تر است از برگي كه در دهان ملخي باشد كه آن را مي جود، چكار است علي را با نعمتي كه از دست مي رود و خوشي كه بر جا نمي ماند. بلكه براي سرمشق به ديگران و به هم نزديك كردن راعي و رعيت و زمامدار و جامعه اين برنامه ها را پياده مي كردند و اين سخنان و تذكرات را مي دادند مبادا در جامعه اسلامي كسي را جاه و مقام سست نمايد. خطري كه در اسلام به بزرگان و

همه صاحبان مقامات و زير دستان از هجوم آن هشدار داده اند كه حتي فرموده اند: ليس شي ء اضر بالرجال من خفق النعال. چيزي ضرر زننده تر به شخصيتها از صداي كفش مردم كه پشت سرشان مي روند، نيست. در اين رابطه از حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم روايت است كه كان يسوق اصحابه ابن اثير مي گويد: معنايش اينست كه حضرت اصحاب خود را جلو مي انداخت و از روي تواضع و فروتني خودش پشت سر آنها مي رفت واحدي را نمي گذارد پشت سرش راه برود. در اين موضوع سخن بسيار است اما جهت اينكه سخن از اين طولاني تر نشود به همين اندازه اكتفا مي كنيم. كيست كه اندكي مطالعه در تاريخ و سيره پيغمبر و ائمه هدي عليهم السلام داشته باشد و تفاصيل بسيار از اين حقايق را نداند؟ اينها كه گفتيم از ويژگيهاي جامعه اسلامي است كه بشريت بطور متعالي در آن جامعه موعود جهاني به آن خواهد رسيد.

[صفحه 35]

پاورقي

[1] سوره كهف آيه 28.

[2] رجوع كنيد به اصول كافي، ط علميه اسلاميه، ج 3، ص 361، كتاب الايمان و الكفر، باب فضل الفقراء المسلمين.

[3] نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 500، خطبه 159.

[4] نهج البلاغه صبحي صالح، ص 334، خطبه 216.

[5] نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1094، حكمت 36.

[6] نهج البلاغه فيض، ص 705، خطبه 215.

حذف تجمل گرايي

در جامعه جهاني اسلام تجمل گرائي و افراط در مصرف و خوش گذراني و تكلف در پذيرائي ها و ميهمانيها و مراسم ديگر و لباس و پوشاك و مركب و مسكن و...

مطرود است. اموري كه در زمان ما عامل مهم دشواري زندگي و كمبود عوائد از هزينه و مخارج است كه حتي در مراسمي كه براي اموات برگزار مي شود نيز رقابت در پذيرائي هاي كمر شكن رايج شده است، بطوري كه مصيبت صاحب عزا دو چندان مي شود - در حالي كه هزارها جوان دختر و پسر بي همسر، بواسطه فقر از زندگي زناشوئي و تشكيل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعي گوناگون آن، سعادت همه جامعه و امنيت را تهديد مي نمايد، ملاحظه مي شود كه برخي مرفه هان در مجلل ترين هتل ها مبالغي كه با آن مي شود خانواده هائي را از فقر نجات داد صرف مي نمايند، روشن است وقتي در جامعه اين گونه امور افتخار و احترام آفرين باشد فسادهاي بسيار گريبانگير آن جامعه مي شود.

[صفحه 36]

تحريم اسراف و تبذير و تشويق به اقتصاد و ميانه روي و هدايت مردم به استفاده هاي صحيح از مال و سرمايه كه موجب استحكام بنيان اجتماع و بي نيازي از بيگانگان مي شود و تعاليم بسيار ديگر همه در كنترل اين گرايش مردم به تجمل پرستي و حفظ اعتدال موثر است. از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روايت است: نحن معاشر الانبياء و الاولياء براء من التكلف.[1] ما گروه پيغمبران و اولياء از تكلف بيزاريم. در سيره پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در ساده زيستن و دوري از تجملات حكايتهاي آموزنده بسيار است كه با توجه به آنها نمي توان كساني را كه تجملات خانه و اطاق و نيز محل كارشان بسا به

ميليونها بالغ مي شود و در انواع تنعمات خارج از اندازه و غير لازم و بلكه لغو با وسايل تفريحي و سرگرمي گرانبها غرق و غافل زندگي مي كنند، براستي تربيت شده مكتب آن حضرت شمرد. پيشوا و پيامبري كه وقتي پس از بازگشت از سفر وارد خانه يگانه فرزند عزيزش - كه از بس او را دوست مي داشت هر وقت از سفري مي آمد اول به ديدار او مي شتافت و در هنگام عزيمت به سفر آخرين كسي را كه با او وداع مي كرد او بود - شد و به ديدار او رفت، پرده هائي كه بر در خانه دختر عزيزش آويخته بود مشاهده كرد، از خانه بيرون آمد، وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) آن پرده ها را نزد آن حضرت مي فرستند كه به اهل صفه و يا فقراء بدهد، خوشحال و مسرور مي شود و مي فرمايد: فداها ابوها. معلوم است چقدر به زندگي دور از تكلفات و ساده اهميت مي داده است. او همان بزرگواري است كه وقتي با آن همه عظمت و شوكت و قدرت

[صفحه 37]

مكه را فتح مي كند در حالي كه آن لشگر مجهز را - كه از جهت تجهيزات و نفرات تا آن زمان شبه جزيره بخود نديده بود - زير فرمان داشت و همه اشراف مكه افتخار مي كردند كه از او مانند بزرگترين ابر قدرت ها با تشريفات و غذاهاي رنگارنگ و سفره هاي گسترده پذيرائي نمايند، در چنين موقعيتي آن بنده خالص و خاص و متواضع خدا در آن روز بزرگ و تاريخي به خانه ام هاني دختر مكرمه

ابوطالب و خواهر اميرالمومنين علي عليه السلام مي رود - كه بر حسب بعض اخبار همان خانه اي است كه معراج و عروجش به عالم بالا از آنجا واقع شد - وقتي وارد بر او شد و تقاضائي را كه او در مورد پناهندگان به خانه اش داشت، پذيرفت. فرمود: هل عندك من طعام ناكله؟. آيا طعامي داري كه از آن بخوريم؟ عرض كرد: ليس عندي الا كسره يابسه و اني لاستحيي ان اقدمها اليك. غير از نان پاره هاي خشك ندارم و من حيا مي كنم كه با آنها از شما پذيرائي كنم. فرمود: هلمي بهن. همان نان پاره ها را بياور. و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آن نان پاره ها را در مقداري آب تليك كرد، ام هاني قدري نمك هم حاضر كرد سپس فرمود: هل من ادام؟. آيا نان خورش است؟

[صفحه 38]

ام هاني عرض كرد: غير از مقداري سركه چيزي حاضر نيست، فرمود: بياور آن را سپس آن را بر روي آن نانها ريخت و از آن ميل فرمود، پس از آن حمد خداي عز و جل را بجا آورد و فرمود: نعم الادام الخل يا ام هاني لا يقفر بيت فيه خل. خوب نان خورشي است سركه، خانه اي كه در آن سركه باشد خالي از نان خورش نيست.[2] اميرالمومنين علي عليه السلام نيز همين سيره و روش را داشت، در وقتي كه خلافت ظاهري هم در اختيار او قرار گرفت معاش و لباس و برخورداريهاي او از دنيا همان بود كه همه شنيده و خوانده ايد. روزي احنف بن قيس بر معاويه وارد

بود، هنگامي كه سفره انداختند در آن همه رنگ غذا ديده مي شد كه احنف از آنها تعجب كرد، از آن جمله يك رنگ غذائي بود كه احنف آن را نشناخت، از معاويه پرسيد، در جواب گفت: اين روده هاي مرغابي است كه از مغز آن را پر كرده، و با روغن پسته سرخ شده و شكر بر آن پاشيده اند، احنف به گريه افتاد، معاويه از سبب گريه او پرسيد، گفت: بياد علي عليه السلام افتادم كه روزي در خدمت او مشرف بودم وقتي هنگام افطار شد از من خواست كه در خدمتش باشم، انباني سر به مهر نزد او آوردند، پرسيدم در اين انبان چيست؟ فرمود: آردي است از سبوس جو، از سر به مهر بودن آن پرسيدم: فرمود، مي ترسم حسن يا حسين آن را به روغن مخلوط نمايند [3] علي عليه السلام خودش لباس خود را وصله مي زد وقتي ابن عباس آن حضرت را در حال اصلاح كفش خود ديد، به ابن عباس فرمود:

[صفحه 39]

ما قيمه هذا النعل؟. اين كفش چقدر قيمت دارد؟ عرض كرد: لا قيمه لها. بهائي ندارد.[4] فرمود: و الله لهي احب الي من امرتكم الا ان اقيم حقا و ادفع باطلا.[5] بخدا سوگند اين كفش بي قيمت از امارت و فرمانروائي بر شما نزد من بهتر است مگر آن كه حقي را بپا دارم يا باطلي را دفع كنم. يعني اين منصب و مقام وقتي ارزشي دارد كه صاحب آن با آن اقامه حق و دفع باطل نمايد، در جامعه موعود حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) نيز برنامه همين است و سيره آن حضرت

همين سيره است، در احاديث آمده است: ما لباس القائم عليه السلام الا الغليظ و ما طعامه الا الجشب.[6].

تذكر و رفع اشتباه

مفهوم اين ويژگيهاي جامعه اسلامي و سيره هاي حضرت

[صفحه 40]

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليهم السلام اين نيست كه نبايد از نعمتهاي الهي و جمال حيات دنيا كه جلوه هاي آن بسيار است و بي شمار و بر جمال خداوند جمال آفرين دلالت دارند بهره گرفت يا بكار و فعاليت و سعي و عمل و توليد و زراعت و صناعت و علومي كه جامعه به آن نيازمند است نپرداخت و غرائز و استعدادات را حبس و ضايع و معطل نمود و گوشه گيري و كم كاري پيشه كرد اين افكار افكاري است كه اسلام با آن به ضديت برخواسته و با تعاليم آن سازش ندارد: در قرآن مجيد مي فرمايد: (قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق).[7] بگو اي پيامبر چه كسي زينت هاي خداوند را كه براي بندگانش آفريد و روزيهاي پاك را حرام كرده است. و نيز مي فرمايد: (يا ايها الرسل كلوا من الطيبات و اعملوا صالحا).[8] اي رسولان ما از غذاهاي پاكيزه و حلال تناول كنيد و عمل صالح انجام دهيد. همچنين كار و زحمت و انواع مشاغل حلال براي توسعه بر عائله و بي نيازي از ديگران و هدفهاي عاليتر مثل رسيدن جامعه مسلمان به خود كفائي و رفع وابستگي اقتصادي به كفار نه تنها ممنوع نيست، بلكه از عبادات و طاعات بزرگ است، خداي تعالي

[صفحه 41]

در قرآن مجيد مي فرمايد: (و

لله العزه و لرسوله و للمومنين).[9] عزت مخصوص خداوند و پيامبرش و مومنين است. بديهي است يكي از موجبات مهم عزت و حفظ شرافت، استقلال اقتصادي و خود كفائي در همه شعب زندگي است، چنانكه از عوامل مهم ذلت، فقر و احتياج به بيگانه است و بايد هر مسلماني براي مبارزه با اين ذلت و حفظ آن عزت هر چه در امكان دارد تلاش نمايد. حرص و فخر به مال و تجمل گرائي و حب دنيا كه سر هر گناه است، غير از كار و عمل به تعطيل نكشاندن قوا و استعداد است، و به عبارت ديگر، دنيا را براي دنيا، براي تكاثر و استكبار و استعلاء به هر شكل و صورت خواستن، مذموم و ضد ارزشهاي والاي انساني است، اما دنيا خواهي براي مقاصد صحيح و هدفهاي مشروع و خود كفائي شخصي و عمومي ممدوح و پسنديده است. برداشتهاي نادرستي كه از زهد و قناعت و توكل و دعا و زيارت و عزاداري سيدالشهداء عليه السلام و انتظار ظهور و فرج و ثواب بسياري از دعاها و اعمال نيك و آثار توبه و ساير اين گونه اصطلاحات و اعمال مذهبي، بعضي به اصطلاح روشنفكر به مذهبي ها نسبت مي دهند هيچ وقت در بين نبوده و سبب ايستائي جامعه و ركون و ركود و غرور نگشته و عرف اجتماع مذهبي همه را در جاي خود شناخته است و اگر هم افرادي ديده شوند كه اين اصطلاحات را به مفهوم واقعي آنها نشناخته باشند معدودند و روي برداشت آنها نمي توان داوري كرد، اينها همه در

[صفحه 42]

نظام تربيتي اسلام جايگاه ويژه و مفهوم

خاص خود را دارند. هدف اسلام ساختن انسان الهي است نه انسان مال و نه انسان مقام و نه انسان ماشين و تكنولوژي و ساير مظاهر مادي، هدف انساني است كه همه اينها را بطور صحيح و مشروع به خدمت كمال انساني خود بگيرد كه همه مظاهر زندگيش حتي جنگش وجهه الهي داشته باشد. لتكون كلمه الله هي العليا و كلمه الذين كفروا السفلي، اما تجمل گرائي همان است كه هر كس مي تواند نظاير آن را در خانه هاي شمال بعضي شهرها و تزئينات ظاهر و داخل آنها ببيند. حاصل سخن اين است كه راهها مشخص است و عرف مسلمان معني لفظ زهد و قناعت و حرص و تكاثر و تجمل و اسراف و تبذير و موارد ديگر را تشخيص مي دهد و از مظاهر زندگي و خانه و ماشين و لباس و ميهماني و عزا و عروسي اشخاص، آن را كه حاصل تربيت اسلامي و محبوب خدا است يا به آن شباهت بيشتر دارد و آن را كه به تربيت غير اسلامي و قارون ما بي و طاغوت گرائي شبيه است مي شناسد، و كار و عمل و تلاش و توليد و صنعت و اختراع و كسب هاي مشروع را با تكاثرهاي قاروني و تشريفات طاغوتي اشتباه نمي كند. البته بايد پيرامون تمام اين مفاهيم و جنود عقل و جهل و تعليمات قولي و عملي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليهم السلام و مواضع آنها در مقامات و مواجهه با جريانها وجوه هاي مختلف هميشه تعليم و تعلم ادامه داشته باشد و مكتب آموختن از آن

بزرگواران باز و مفتوح باشد و ما در اينجا از اطاله بحث بيش از اين معذوريم.

[صفحه 43]

پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 70، ط بيروت، ص 394.

[2] معجم صغير طبراني، ج 2، ص 97.

[3] نثر الدرر به نقل از اصل الشيعه و اصولها از آيت الله العظمي كاشف الغطاء.

[4] من عرض مي كنيم يا اميرالمومنين علي عليه السلام قربان خاك راه قنبرت و همه شيعيانت، آن كفش بي قيمت بود باين معني كه براي آن با جواهرات و اثمان جهان تعيين قيمت ممكن نبود اي كاش در برابر بذل جان براي من تشرف بوسيدن آن ميسر مي شد.

[5] نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 102، خطبه 33.

[6] غيبه النعماني، ط مكتبه الصدوق، ص 233، باب 13، حديث 20 و منتخب الاثر ص 307، فصل 2، باب 42، حديث 3 ، 2 ، 1.

[7] سوره اعراف آيه 32.

[8] سوره مومنون آيه 51.

[9] سوره منافقون آيه 8.

امنيت و صلح عمومي

امنيت و صلح واقعي و آرامش از ويژگيهاي دولت آقا امام زمان (روحي لتراب مقدمه الفداء) است، خوف ها زايل مي شود و جان و مال و آبروي اشخاص در ضمان امان قرار مي گيرد و در سراسر جهان امن عمومي حاكم مي شود و اختناق و استبداد و استكبار و استضعاف كه همه از آثار حكومتهاي غير الهي است از جهان ريشه كن مي گردد و حكومتهاي طواغيت به هر شكل و هر عنوان برچيده مي شود. از اخبار و روايات استفاده مي شود: كه بواسطه حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) راهها آن قدر امن مي شود كه احدي حتي ضعيف

ترين مردم از مشرق به مغرب سفر مي نمايد، از احدي به او اذيت و آزار نمي رسد.[1].

[صفحه 45]

پاورقي

[1] مراجعه كنيد به منتخب الاثر، ص 308، فصل 2، باب 43، حديث 2.

شكوفايي وضع اقتصادي

در دولت آن حضرت وضع اقتصاد عمومي بهبود كامل يافته نعمتها فراوان و آبها مهار و زمينها آباد و حاصلخيز و معادن ظاهر مي شود تا جائي كه فقيري كه از بيت المال چيزي دريافت كند باقي نماند، و كسي براي دريافت كمك مالي به خزانه عمومي مراجعه ننمايد و اگر اتفاقا كسي مراجعه كرد به خود او مي گويند هر اندازه نياز دارد دريافت كند كه او هم پس از دريافت وجه از گرفتن پشيمان مي شود و در مقام رد آن به خزانه بر مي آيد ولي از او قبول نمي شود.[1].

[صفحه 47]

پاورقي

[1] مراجعه كنيد به منتخب الاثر، ص 473، فصل 7، باب 4.

همه خدا را مي پرستند

از ويژگيهاي ممتاز ديگر آن جامعه جهاني اين است كه همگان در آن موحد و خدا را به يگانگي پرستش مي نمايند و شريكي براي او قرار نمي دهند، او را بي شريك و بي نظير و واحد و يگانه و يكتا مي شناسند.

وحده لا شريك له صفتش

و هو الفرد اصل معرفتش

شرك را سوي وحدتش ره نه

عقل از كنه ذاتش آگه نه

هست در وصف كبريا و جلال

شرك نالايق و شريك محال

تعالي الله يك بي مثل و مانند

كه خوانندش خداوندان خداوند

[صفحه 48]

منزه ذات او از چند و از چون

تعالي شانه عما يقولون

براي از ضد و ند و خويش و از كس

صفاتش قل هو الله احد بس

اين يك امتياز بزرگ و از ويژگيهاي جامعه اسلامي است كه در آن عصر عزيز همه افراد به آن ممتاز و سرفراز مي باشند، همه حق را مي

پرستند و در پرستش حق كسي و چيزي را شريك او نمي كنند توحيد خالص و سره و پاك از هر شائبه شرك، حاكم مي شود. يكي از جامعه شناسان معروف در كتاب خود (تمدن اسلام و عرب) مي گويد: عقيده به توحيد تاج افتخاري است كه در ميان اديان بر سر دين اسلام قرار دارد. هر چند بر حسب قرآن مجيد همه انبياء دعوت به توحيد داشتند و موحد بوده اند اما اين جامعه شناس نظر به معتقدات جوامع فعلي بشري دارد كه از طريق توحيد منحرف و گرايش به شرك دارند كه اگر دين آنها بر اساس توحيد بوده است در حال حاضر بواسطه وقوع تحريفات، در اين اديان، به شرك گرائيده و موحد شمرده نمي شوند و اين اسلام است كه دعوتش به توحيد خالص و پاك باقي مانده و پيروانش بر اين عقيده ثابت و استوارند، و اين فقط مسلمانها هستند كه بانگ دلنواز و روح پرور و معراج آفرين توحيدشان در هنگام اذان بگوش جهانيان مي رسد و اين قرآن كتاب آسماني مسلمانها است كه اعلام مي كند همه انبياء به توحيد دعوت

[صفحه 49]

كرده اند: (و لقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت).[1] و به تحقيق در ميان هر امتي پيامبري را مبعوث كرديم (تا به خلق ابلاغ كند) كه خداي يكتا را عبادت كنيد و از (اطاعت) طاغوت دوري كنيد. و مي فرمايد: (شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و الذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدين و لا تتفرقوا فيه كبر

علي المشركين ما تدعوهم اليه).[2] خدا شرع و آييني كه براي شما مسلمانان قرار داد حقايق و احكامي است كه نوح را هم به آن سفارش كرد و بر تو نيز همان را وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي هم آن را سفارش كرديم كه دين خدا را بر پا داريد و هرگز تفرقه و اختلاف در دين نكنيد مشركان را كه به خداي يگانه دعوت مي كني بسيار در نظرشان بزرگ مي آيد. كلمه توحيد كلمه اي است كه هيچ كس بشر را به كلمه پر بارتر و سازنده تر از آن نخوانده است، كلمه اخلاص، كلمه توحيد، كلمه آزادي، كلمه برابري و مساوات، كلمه انسان، كلمه زمين و آسمان و كوهها و درياها و ستاره ها و كهكشانها و عرش و كرسي و همه

[صفحه 50]

موجودات و همه كلمات است. كلمه اي بود كه از آغاز پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مردم را به آن دعوت فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا و تا پايان هر چه فرمود تفسير و تبيين و شرح اين كلمه بود، كلمه همه آنهائي است كه به اسلام گرويدند و خواهند گرويد، كلمه اعلام عقيده به توحيد و ايمان به خداي يگانه است. قرآن مجيد در خطاب به اهل كتاب مي فرمايد: (يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله).[3] بيائيد به سوي كلمه اي كه ميان ما و شما مساوي و برابر است يعني ما و شما و همه

را در يك خط و يكسان و مساوي قرار مي دهد و آن اين است كه پرستش نكنيم مگر خدا را و چيزي را براي او شريك نگيريم. در اينجا چون مي خواهيم ويژگيهاي جامعه اسلامي را بشناسيم بايد متوجه باشيم كه توحيد در عبادت و شريك براي خدا قرار ندادن به اين است كه خدا را به عبادتي كه شرع دستور داده يا عباديت و مناسبت آنها را با عبادت، خدا امضاء فرموده است عبادت كنيم و از انجام اين عبادات براي غير خدا و همچنين اعمالي كه مشركان به عنوان پرستش و عبادت مشركانه انجام مي دادند، اجتناب نمائيم، چنانكه بايد از برنامه هاي عبادي صوفيه و مدعيان دروغين عرفان كه از طريق اهل بيت و كتب حديث

[صفحه 51]

نرسيده، به عنوان انجام برنامه و وظيفه و پيروي از سران اين طوائف خود داري شود، كه اين هم مرتبه اي از شرك است. و خلاصه اقتضاء توحيد اين است كه، در تعاليم قرآن و احكام اسلام ذوب شويم و به هيچ جا و هيچكس و نقطه اي غير از خدا و پيغمبر و ائمه هدي عليهم السلام توجه نكنيم، و در كار دين و برنامه هاي زندگي فقط به آنها اعتماد نمائيم، توجه نكنيم، و در كار دين و برنامه هاي زندگي فقط به آنها اعتماد نمائيم، ضمنا نبايد تعظيم و احترام از شعائر و مشاهد و بيوت و مقامات انبياء و اولياء را كه قرآن و سنت بر جواز و بلكه استحباب بسيار موكد - حتي وجوب آن دلالت دارند - با احترام و تعظيم از چيزها و اشخاصي كه به

خدا استناد ندارند و كتاب و سنت آن را تاييد نمي نمايند، اشتباه كرد، خانه هاي انبياء و اولياء و اماكن مقدسه از خانه هائي است كه بايد مورد احترام باشند و در آنجاها خدا ياد شود و تسبيح خدا گفته شود، چنان كه آيه كريمه بر آن صراحت دارد: (في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال).[4] در خانه هائي، خداوند اجازه داده آنجا رفعت يابد و نام خداوند ياد شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند. در روايات از طريق اهل سنت است كه ابوبكر از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم سوال كرد: آيا بيت فاطمه و علي عليهما السلام از اين بيوت است؟ فرمود: از فاضل ترين آنهاست. نكته ديگري كه در اينجا به آن اشاره مي كنيم تا اهل انتظار فرج امام عليه السلام به آن هم توجه داشته باشند اين است كه توحيد در عبادت مفهوم ابتدائي و شايد مطابقش پرستش نكردن به غير از خدا و اخلاص در عبادت حق تعالي

[صفحه 52]

است، اما بنظر وسيعتر توحيد در عبادت و خلوص آن از هر شائبه، فرمانبري از خداوند متعال است به گونه اي كه غير از خدا و كساني كه اطاعت آنها در طول اطاعت خدا و به امر خدا و براي خدا است از احدي و مقامي به عنوان اين كه خود بخود يا طبق نظامات مختلف مستحق اطاعت است، اطاعت ننمايد زيرا اين استحقاق بابلذات و بنفسه براي خدا ثابت است و براي غير خدا مثل انبياء و ائمه هدي

عليهم السلام و كساني كه از جانب آنها بالخصوص يا به طور عام، ولايت دارند نيز از اين جهت ثابت است كه اطاعت از آنها موضوع اطاعت از خداوند متعال است، در نتيجه اطاعت از طواغيت و سلاطين و هر حاكمي كه ماذون من جانب الله يا ماذون از جانب ماذون من قبل الله نباشد خواه حكومتهاي استبدادي و فردي يا به اصطلاح قانوني و نظام اكثريت يا حزبي باشد هيچ يك با توحيد در اطاعت سازگار نيست و اگر نگوئيم همان شرك جلي در عبادت به مفهوم واضح و مصداق روشن آن است، نوعي شرك خفي است كه با خلوص موحدين در توحيد منافات دارد، و شايد اين معني از اين آيه هم استفاده شود: (و لقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت) [5] و به تحقيق ما در ميان هر امتي رسولي را مبعوث كرديم (تا به خلق ابلاغ كند) خدا را عبادت كنيد و از طاغوت دوري كنيد. زيرا ممكن است گفته شود كه از آن استفاده مي شود كه اجتناب از طاغوت به هر صورت و به هر شكل كه اهم آن عبادت و اطاعت او است، مضاد عبادت خدا است، و مثل اين آيه نيز ممكن است به همين

[صفحه 53]

معني دلالت داشته باشد: (و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين).[6] امر نشدند مگر اين كه خدا را عبادت كنند در حالي كه خالص كنندگان دين و اطاعت براي خدا باشند. و از اين ميان معناي تفسيري كه از آيه شريفه ذيل شده است: (فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا

و لا يشرك بعباده ربه احدا).[7] پسهر كس به لقاء خداوند اميدوار است بايد عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدي را شريك قرار ندهد. ظاهر مي شود كه فرموده اند: (و لا يشرك بعباده ربه) يعني لا يشرك مع علي عليه السلام احدا في الخلافه نه اين است كه مراد از رب در اين جا امير المومنين علي عليه السلام باشد چون اطلاق ان بر غير خدا نيز جايز است، بلكه مراد از رب همان رب حقيقي همه، خداوند متعال است ولي چون غير علي عليه السلام را با آن حضرت شريك در امر خلافت و واجب الطاعه دانستن، در طول اطاعت از خدا و موضوع آن قرار نمي گيرد - و اطاعت از غير خدا است - با خلوص توحيد خصوصا توحيد در عبادت منافات دارد. و مثل اين روايت نيز مسئله اطاعت از رژيمهاي مختلف غير مشروع را - اگر چه نظام اكثريت باشد - آشكار مي سازد. حبيب سجستاني از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه: خداوند متعال فرموده است:

[صفحه 54]

لاعذبن كل رعيه في الاسلام دانت بولايه كل امام جائر ليس من الله،....[8] البته عذاب مي كنم هر رعيت را كه در اسلام ملتزم و متدين شود به ولايت هر پيشواي جائري كه از سوي خدا نيست اگر چه آن رعيت در كارهاي خود نيكوكار و پرهيزكار باشد، تا اخر حديث. خلاصه از انچه بيان شد معلوم مي شود كه در حكومت حقه امام عصر (ارواح العالمين له الفداء) و آن جامعه موعود اهداف زير تحقق خواهد يافت: اولا: در سراسر جهان خدا پرستش

مي شود و از شرك اثري باقي نمي ماند. ثانيا: اطاعت مختص به خدا و نظام الهي اسلامي و ولايت منصوصه حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) مي گردد و اين بساطهاي مشركانه رژيمهاي گوناگون كه همه از مصاديق آيه ذيل مي باشند، برچيده مي شود: (ان هي الا اسماء سميتموها انتم و آباءكم ما انزل الله بها من سلطان).[9] آنها (لات، عزي، منات) جز اسم هائي كه شما و پدرانتان بر بتها ناميده اند، نيستند و خداوند هيچ دليلي بر معبود بودن آنها نازل نفرموده است. بنابر اين آيه فوق استفاده مي شود كه دين و اطاعت خالص براي خدا

[صفحه 55]

مي گردد و توحيد در ولايت و حكومت و سلطنت و مالكيت، همه تحقق مي يابد و عالم، عالم ظهور اسماء الحسني مانند هو الولي و هو الحاكم و هو السلطان و هو المالك مي گردد و ايمان همگاني به معناي له الحكم و له الامر و له السلطان ظاهر مي شود، البته همه اينها معاني و اموري است كه مومن به آن ظهور، بايد تلاش كند خودش را مناسب با آنها و با الهام از آنها بسازد و در حد ممكن در جامعه اي كه در آن زندگي مي كند آن را پياده نمايد.

[صفحه 57]

پاورقي

[1] سوره نحل آيه 36.

[2] سوره شوري آيه 13.

[3] سوره آل عمران آيه 64.

[4] سوره نور آيه 36.

[5] سوره نحل آيه 36.

[6] سوره بينه آيه 5.

[7] سوره كهف آيه 110.

[8] اصول كافي، ط علميه اسلاميه، ج 2، ص 206، باب فيمن دان الله عز و جل بغير امام من

الله عز و جل.

[9] سوره نجم آيه 23.

قسط و عدل جهاني

بارزترين ويژگيهاي آن جامعه موعود و دولت كريمه گسترش جهاني قسط و عدل است كه در بيش از يك صد خبر به آن تصريح شده است. از جمله در بعض روايات به اين لفظ: يملاءها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما. و به اين لفظ: يملاء الله به الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما. و در رواياتي به اين لفظ رسيده است: بعد ما مبلئت جورا و ظلما و در بعض ديگر به تقديم ظلم بر جور. اين الفاظ مشهور و معروف است و علماي علم حديث شيعه و سني در احاديث بسيار روايت كرده اند و يكي از احاديث كه مانند احاديثي كه به آن اشاره شد مشهور نيست اما جالب و شايان توجه است، اين عبارت است: يملا الله به الارض نورا بعد ظلمتها و عدلا بعد جورها

[صفحه 58]

و علما بعد جهل ها.[1] خدا زمين را به وسيله حضرت مهدي عليه السلام پر از نور و روشنائي مي كند بعد از تاريكي و ظلمت آن و پر از عدل مي كند بعد از جور و ستم و پر از علم و دانائي مي كند بعد از جهل و ناداني. البته روشن است كه مقصود از تاريكي و ظلمتي كه به آن در اين حديث اشاره شده است، تاريكي ظاهري كه در اثر غروب آفتاب يا خاموشي هاي برق پيدا مي شود نيست بلكه مقصود تاريكي هائي است كه در آن روزگار در اثر دوري از معارف حقه و نداشتن بينش صحيح و گم كردن راه ارتباط

با خدا، جامعه به آن مبتلا مي شود. چنانكه مقصود از نور هم نور حسي نيست بلكه نور معرفت خدا و پيغمبر و امام و درك حقايق و نور عقل و فطرت و وجدان است. و همچنين مراد از جهل، جهل به علوم متعارفه و مبادي تمدن مادي و تكنولوژي نيست بلكه مراد همين جهلي است كه امروز بر دنياي علم و صنعت مستولي شده و روز به روز به افزايش است. و مراد از علوم، علوم حقيقه و دانائي ها و دانش هائي است كه به انسان كمال مي بخشد و او را از نظر به ظاهر اين عالم به باطن آن مي رساند و سبب خوف و خشيت از خداوند متعال مي گردد چنانكه در قرآن مجيد مي فرمايد: (انما يخشي الله من عباده العلماء).[2] همانا واقعيت امر اين است كه از ميان بندگان خداوند، تنها اهل علم و معرفت، او را عبادت مي كنند.

[صفحه 59]

جز اين نيست كه مي ترسند از خدا دانايان از بندگانش. عدل و قسط از اموري است كه همه افراد بشر به بر قرار نمودن آن اظهار علاقه و ميل مي نمايند و بالفطره مي خواهند همگان عادل باشند و به حكم وجدان خود نمي توانند حسن عدل و فضل شخص عادل را انكار كنند و اگر به زبان هم انكار كنند در پيشگاه وجدان به فضيلت آن اعتراف دارند. هدف از فرستادن پيامبران و نزول كتابهاي آسماني و قوانين و موازين محكم الهي بر حسب اين آيه شريفه: (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط).[3] به تحقيق پيامبران خود

را با ادله روشن فرستاديم و همراه آنها كتاب و ميزان عدل را نازل كرديم تا مردم به عدل بر پا گردند. بر پائي امور مردم به قسط است. عدل و قسط خواه آنها را مانند دو كلمه مترادف داراي مفهوم واحد بدانيم چنانكه بعضي از مفسرين و اهل لغت گفته اند و قسط را - مخصوصا در مواردي كه به تنهائي استعمال شده است - به عدل معني كرده اند چنانكه ظاهر آن هم همين معني است، و خواه براي آنها - خصوصا در مواردي كه با هم در كلامي آورده شده باشند - معناي مشابه و مرتبط بهم در نظر بگيريم هم شامل اعتدال و تناسب در سهام و حقوق و نظامات مالي و اقتصادي و اجتماعي است و هم شامل عمل به اين حقوق و مقررات و تخطي نكردن از آنها و هم شامل حكم به اين نظامات است، علي هذا حاكم عادل آن كسي است كه نظاماتي را كه

[صفحه 60]

اجراء مي نمايد بر اساس قسط و اعتدال و تناسب مقرر شده باشد. اما اگر قانون، ضعيف و ناقص تدوين شده باشد مثل قوانين بشري، به كسي كه آن قانون را اجراء مي نمايد عادل اطلاق نمي شود، عدل حاكم بدون عدل نون مفهوم پيدا نخواهد كرد همانطوري كه عدل قانون نيز بدون عدل مجري مثمر ثمر نخواهد شد. انزال كتاب و ميزان در آيه شريفه اشاره به قوانين كافي و جامعي است كه بر انبياء نازل شده و در هر جهت حقوق و مقرراتي كه بيان نموده اند بر اساس قسط است. در دين اسلام چنان نيست كه كسي

بتواند بگويد جائي كه عدل راضي است قسط ناخشنود است - هر چند قسط را به معني تعادل در نصيب و سهم بگيري - زيرا قوانين اسلام كه به عقيده هر مسلماني كامل و جهاني است، عدل در سهام و حقوق را رعايت كرده است هر چند در بعضي موارد نكته آن بر ما يا بعضي معلوم نباشد، بنابر اين هر حاكمي كه احكام اسلام را اجراء نمايد و هر كسي حكم بر طبق موازين اسلامي بدهد حكمش به عدل است هم از اين جهت كه موازيني كه بر طبق آن حكم كرده مطابق با قسط و عدل بوده و هم از اين جهت كه خودش در اين حكم از قانون خدا منحرف نشده است. و خلاصه كلام اين است كه عدل و قسطي كه حضرت ولي عصر صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) جهان را از آن پر مي نمايند معلول اجراء كامل احكام اسلام است كه يگانه راه رسيدن به عدالت اجتماعي صحيح است كه با اجراء آن اين مظاهر زرق و برق و بي كنترل مترفين و مرفهين از ميان مي رود و خصوصا امكانات دولتي بيت المال همه در اختيار نيازمندان قرار مي گيرد.

[صفحه 61]

پاورقي

[1] كمال الدين ج 1، ص 260، باب 24، حديث 5 و منتخب الاثر ص 92، فصل 1، باب 7، حديث 24.

[2] سوره فاطر آيه 28.

[3] سوره حديد آيه 25.

به اميد آن روز و آن عصر و آن دولت كريمه

در اينجا بعلت طولاني شدن مقاله از بيان سائر ويژگيهاي دولت كريمه و جامعه موعود معذوريم، مي توانيد با مراجعه به كتاب منتخب الاثر (تاليف حقير) بخشهاي ديگر از اين ويژگيها

را بررسي فرمائيد اگر چه در آنجا هم موفق به استقصاء همه ويژگيها نشده ايم. در پايان به عرض مي رسانم كه يكي از علل مهمي كه موجب بوجود آمدن آن جامعه سالم است تكامل عقول و رشد فكري مردم است كه با توجه باين ويژگي بسياري از كمبودها و نواقصي كه در اجتماعات كنوني است، مرتفع مي شود، تنگ نظري ها و زور و زر اندوزي در چنان جامعه وجهه همت همه، يا بيشتر افراد نيست، زندگاني آنها در عين حالي كه انواع تنعمات در اختيار افراد است، زندگي عقلاني و روحاني و انساني است، همان اهداف و فضايلي كه امروز هم بايد شيعيان آن حضرت و منتظران آن دولت به آن آراسته باشند و اگر اين دعا را مي خوانند: اللهم انا نرغب اليك في دوله كريمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق اهله و تجعلنا فيها من الدعاه الي طاعتك.

[صفحه 62]

خداوندا از تو خواستاريم دولتي گرامي كه بوسيله آن اسلام و مسلمين را عزت بخشي و نفاق و منافقين را منكوب سازي و ما را در آن دولت از زمره خوانندگان مردم به سوي اطاعت تو قرار دهي. عملا رغبت خود را به برقراري آن دولت و علاقه مندي خود را به عزت اسلام و ذلت كفر و نفاق با حضور در صحنه هاي خدمت به اعلاء كلمه اسلام نشان دهند و دعوت براه خدا و دين خدا را قولا و عملا وجهه همت قرار دهند و طوري خود را بسازند و به قوت ايمان و صبر و ايثار و جهاد و تلاش بيارايند كه از بوته

هر امتحان، بي غل و غش بيروت آيند تا از آنها باشند كه مورد اين بشارت بزرگ هستند: اولئك هم المومنون حقا و شيعتنا صدقا و الدعاه الي دين الله عز و جل سرا و جهرا. و هم اين بشارتها شامل حالشان باشد: طوبي للمتقين في غيبته، طوبي للصابرين في محبته، اولئك من وصفهم في كتابه فقال: (الذين يومنون بالغيب... اولئك هم المفلحون). و عجل اللهم في ظهور مولانا صاحب الزمان و اجعلنا من اعوانه و انصاره. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين. ربيع المولود 1412 لطف الله صافي گلپايگاني قم

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109